وی در جایی از این گفتوگو می گوید: «فرض کنید من راجع به یک چیزی و یا یک موضوعی موضعی داشته باشم و اگر فرد دیگری در چنین حوزه و موضعی نباشد، آیا من باید به او بگویم منحرف؟ آیا این خوب است؟ ما از چه چیزی منحرف شدیم. من تا به حالا هر چه فکر کردم متوجه نشدم که از چه چیزی منحرف شدم! انحراف که میگویند یک مسئله کلّی است. هر چیزی نسبت به چیز دیگری منحرف است؛ باید بگویند ما از چه چیزی منحرف شدیم؟»
البتّه بهرغم ادّعای ایشان که مطرح میکنند تا به حال گفته نشده منظور منتقدان از انحراف، انحراف از چیست؛ باید گفت که علماء و کارشناسان تا به حال کراراً مطرح کردهاند که انحراف مورد بحث، انحراف از نظرات اسلام فقاهتی است. لذا آنچه در حال حاضر به آن انتقاد می شود، انتقاد به عقایدی است که در قالب اسلام مطرح می شود امّا عمیقاً با مبانی اسلام فقاهتی در تعارض است.
در اینجا با اشاره به برخی از سخنرانی های «مشایی» سعی شده تا هم به جامعه و هم به وی که تلاش دارد فرافکنی کند؛ یادآوری شود موج انتقادات در واقع اعتراض به چه بوده است:
* وقتي ما ميگوييم حضرت موسي(ع)، حضرت عيسي(ع) و حضرت محمد(ص) گمان ميكنيم كه اينها معلم اخلاق بودهاند. البته معلم اخلاق هم بودهاند اما حقيقت اينها به معلمي اخلاق محدود و بسنده نمي شود. انبياء مديران جامع الاطرافي هستند كه ميخواهند عدالت را برقرار كنند ... اگر حضرت عيسي(ع) موفق مي شد 300 سال مديريت ميكرد جامعه را، حضرت موسي (ع) هم 500 سال مديريت ميكرد اما برويد زندگي نوح(ع) را پيدا كنيد، مديريت نكرده، 950 سال بوده اما مديريت جامع نكرده است. نتوانسته عدالت را برقرار كند. («پانزدهمين جشنواره تحقيقاتي علوم پزشكي رازي»- 21/10/88)
* من اگر جمله خود را در خصوص اسرائیل بد میدانستم آن را تکرار نمیکردم اما من بر این اساس این مسئله را گفتم که اگر اسرائیل را امروز دنیا یک کشور میشناسند، یک کشوری است که با یک سیلی حذف میشود. حال اگر بخواهیم بدانیم که چرا حذف نمیشود به خاطر اینکه نفوذ در بسیاری از کشورها دارد و افکار عمومی را به نفع خود و علیه ما بسیج میکند. سیاست دولت این بود که ما در عین حال که با صهیونیزم مقابل میکنیم و افتخار این دولت این بود که موج بزرگی از مقابله با صهیونیزم جهانی را در دنیا به راه انداخت ما میخواستیم بگوییم که این رژیم در حالی که در دنیا قانونی نیست در سرزمین خودش نیز مورد اعتراض مردم قرار گرفته است. (جلسه پرسش و پاسخ با جامعهو وعّاظ تهران- 8/11/88)
* عزت، محصول يك برآيند و درك است و البته بايد گفت كه احساس عزت ايرانيها از جنس ناشي از سلطه و قدرت نيست، چون قدرت و سلطه ممكن است غرور بياورد. اين احساس عزت به علت عزت مكتب ايران است و قاطبه ملت ايران اين مسئله را درك كردهاند ... ما بايد فرصتي ايجاد كنيم تا نسلهاي نوي ايراني با درك عالمانه عزت، فلسفه ايران را بفهمند، مكتب ايران را بفهمند. من بر "مكتب ايران" اصرار دارم ... برخيها از من خرده ميگيرند كه چرا نميگويي مكتب اسلام و ميگويي مكتب ايران، متذكر شد از مكتب اسلام دريافتهاي متنوعي وجود دارد، اما دريافت ما از حقيقت ايران و حقيقت اسلام، مكتب ايران است و ما بايد از اين به بعد مكتب ايران را به دنيا معرفي كنيم ... انديشه ايراني جوهر دارد و گوهر است. همه بروز و ظهور انديشه ايراني زيبايي است ... ويژگيهاي ايران متعدد است. اگر مكتب ايران را بشناسيم شناخت جلوههاي آن آسانتر خواهد شد. ايران محل تلاقي ارزشهاي آسمان و زمين است خداوند و انسان هر دو در ايران تعظيم شدهاند ... در برخي جاها انسان براي خدا نفي ميشود كه به نظر من اين انحراف است و در مكتب ايران وجود دارد چرا كه در مكتب ايران انسان براي خدا هضم نميشود. («اختتاميه همايش ايرانيان مقيم خارج »- 13/5/89)
* اگر موضوعی را بگویم میگویند کفر گفت؛ ولی بعضی موسیقی را درک نمیکنند و نمی فهمند و میگویند موسیقی حرام است. (سخنرانی در جمع برخی هنرمندان استان مرکزی- 18/9/89)
* دوره اسلامگرایی هم به پایان رسیده است؛ انقلاب کردیم در سال 57 که انقلاب اسلامی را صادر کنیم اما من اینجا عرض میکنم که دوره اسلامگرایی هم به پایان رسیده است؛ معنایش این نیست که اسلامگرایی وجود ندارد یا رو به نزج نیست، نه، دورش تمام شده و گرنه الان دوره اسبسواری تمام شده ولی اسب هست و سواریش هم هست، داره دوره ماشینسواری هم تموم میشه اما ماشین هم هست و سواریش هم هست. معناش اینه که روند توسعه در دنیا به این سمت داره میره که این آینده و "ان الدین عندالله الاسلام" این تردیدی توش نیست اما روند تحولات این نیست که بشریت مسلمان بشود تا به حقانیت برسد؛ این دوره رو به پایان است، تمام نشده، رو به پایان است. بشر سرعتش بالا رفته، فهمش تیز شده، به یک حقایقی میرسد که اونرو لازم نیست دیگه از پوسته اسلام طی کنه، یعنی داره به یک عصاره اصلی میرسه که اون عصاره اصلی یک فهم بزرگی درش اتفاق میوفته، میفهمه که برای اون نظام بسیار بزرگ ... تحولات اونقدر سریعه که اصلا دیگه نمیکشه بفهمه که چه اتفاقی میافته. مقالهای را میخوندم که در فناوری اطلاعات، پیشروان فناوری اطلاعات در تحلیلشان از آینده اینه که جهان آینده جهان به شدت مذهبیست، در حالی که 100 سال چیز دیگه میگفتند، جهان از این مسیر دیگه قرار نیست ما حرکت کنیم؛ مسیحی، یهودی، زردتشتی، بودایی، برهمایی، نمیدونم هندو، چی، فلان، اینا همه باید بیان مسلمان شوند، بروند؛ سوال میکرد که آقا امام زمان بیاد، این همه آدم رو چی کار میخواد کنه؟ شیعه که این قد نیست که، اصلاً که توی دنیا کسی از امام زمان اسم نمیبره که، اون فکر میکرد که باید این سلسله طی شه، ولی اصلا این جوری نیست بشریت داره به این جا میرسه که نظم اصلا دیگه متحول شده، مفهوم نظم دیگه اصلا قابل تعریف نیست.
* به نظرم می رسد در کمتر از صدسال آینده با انسان هایی زندگی می کنیم که ساخته خود ما هستند. انسان هایی دقیقاً مثل ما که با آنها انس میگیریم و زندگی میکنیم و بدون تردید این، آینده قطعی بشر است ... از خود پرسیدم چرا خدا به انسان و خلق او افتخار می کند و پس از اندیشه بسیار به این نتیجه رسیدم که خداوند به خلق موجودی فکر کرد و انجام داد که مثل هیچ کس نبود و مثل خودش بود در واقع خدا با خلقت انسان خدا آفرید. این حرف من نیست که باز بگویند که مشایی از این حرفها زده است؛ این حرف مکاتب دینی ماست که میفرمایند بنده من! طوری رفتار کن که خدا صفت شوی.